نگرانی مدیرعامل سابق خانه سینما از شرایط بحرانی سینما ، ما هم نمی دانیم در شرایط دودآلود چه باید کرد...
به گزارش تایمر سرگرمی، منوچهر شاهسواری ضمن ارائه تحلیلی از شرایط حاکم بر این روزهای سینمای ایران تأکید دارد که راه عبور از این شرایط کوشش برای تبیین نظریه هایی در راستای رهاسازی است.
به گزارش خبرنگاران، بخش دوم نشست آنالیز نسبت جریان فراوری و اکران در سینمای ایران با مقوله پژوهش به بهانه برگزاری پنجمین دوره جایزه پژوهش سال سینمای ایران، شاید مختصرتر از بخش نخست باشد اما موضوعاتی کلیدی و مهم درباره این روزهای سینمای ایران در آن مطرح شده است.
آنچه در ادامه می خوانید، بخش پایانی تبادل نظر با منوچهر شاهسواری و محسن بهلولی درباره این روزهای سینمای ایران است.
امروز سینمای ایران در شرایطی بحرانی به سر می برد و هم سینماگران و هم مدیران در یک بلاتکلیفی و نگرانی نسبت به آینده هستند. ناظر به مباحثی که تا اینجا مطرح شد، آیا نظریه ای وجود دارد که بتواند سینمای ایران را از این شرایط بحرانی رها کند؟ این نظریه را باید از چه کسی مطالبه کنیم؟
منوچهر شاهسواری: پاسخ این سوال کمی طولانی است و معتقدم وقتی قرار است درباره اش صحبت کنیم، نمی توانیم بخشی را بگوییم و بخش دیگری را نه؛ این بدترین حالت ممکن است. اول اینکه همان طور که اشاره کردم بدون داشتن یک صنعت تصویر و فیلم قدرتمند در کشور، ما در جهان نو حاشیه نشین خواهیم بود. اگر این صنعت را داشته باشیم، می توانیم در متن جهان باشیم. مصادیق این گزاره را می توان در کشورهای دیگر و حتی در میان موفقیت های جهانی سینمای خودمان پیدا کنید. درست است که بعضی خرده می گیرند که مگر فیلم های شما در جهان اکران می گردد و فروش دارد، اما مگر همه سینما، فروش و گیشه است؟ مگر تغییر سبک های زندگی که با سینما رقم خورده، همه از راه فروش بوده است؟
شاهسواری: درست است که بعضی خرده می گیرند که مگر فیلم های شما در جهان اکران می گردد و فروش دارد، اما مگر همه سینما، فروش و گیشه است؟ مگر تغییر سبک های زندگی که با سینما رقم خورده، همه از راه فروش بوده است؟
قطعاً تفریح جزو ذات سینماست و هیچ کس نمی تواند آن را از سینما بگیرد. اساساً تفکیک مخاطبان سینما را غلط می دانم. همان طور که من امروز می توانم به یک فیلم کمدی علاقه داشته باشم، روز دیگر می توانم علاقه مند به یک فیلم تاریخی و یا درام شوم. اینگونه نیست که بتوانیم مخاطبان این فیلم ها را از هم تفکیک کنیم. اولین خطر این است که بگوییم ما می خواهیم فیلم های مختلف برای دیدنگران مختلف بسازیم. ما فیلم های مختلف برای دیدنگران سینما می سازیم. مخاطبان قابل تفکیک نیستند. جامعه قابل تفکیک نیست. هر کس که در این مقطع جامعه را تفکیک کند، هم در حق سینما ظلم نموده است و هم در حق جامعه. چرا باید جامعه را تفکیک کنیم؟
شاهسواری: بله نموده ایم. دقیقاً همین اتفاق افتاده است. چرا که همان طور که اشاره کردم، همچنان فکر ما در دوران قرنطینه سیر می نماید. فکر می کنیم هنوز امکان قرنطینه وجود دارد و می توانیم با دیوارکشی، جلوی ورود بعضی چیزها را بگیریم. واقعیت جامعه ولی این طور نیست. اساساً از مقطعی به بعد در تاریخ، امکان این اتفاق وجود نداشته است. ما باید خودمان را با این شرایط نو وفق بدهیم. باید در این جهان نو، جای پای خودمان را محکم کنیم. این امکان پذیر نیست، مگر با وضع نظریه های نو. این نظریه هم باید در حوزه تمدنی و فرهنگی وضع گردد؛ باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا ما با یک جامعه با فرهنگ مشخص و بسته، متعلق به یک یا دو نفر مواجهیم، یا فرهنگ را پیش احتیاج تاریخ و فرهنگی رفتار خود می دانیم.
من فکر می کنم آینده این سینما در گرو پژوهش هایی با رویکرد چگونگی رها شدن از قید و بندهای ناشی از زمان و مکان است. سینما را باید به سمتی سوق دهیم تا بتواند بر مبنای مسئولیت پذیری خود عمل کند. ما امروز در سینما هیچ احساس مسئولیتی نسبت به کارهای خود نداریم. نه از نظر مالی، نه از نظر اجتماعی و نه از هیچ منظر دیگری. با خودمان می گوییم ما که پروانه ساخت گرفته ایم، پروانه نمایش هم می گیریم و مسئولیتش با آن هایی است که مجوز داده و می دهند.
ما احتیاجمند نظریه ای برای رهاسازی هستیم و نگاه مان به رهاسازی هم نباید از جنس ولنگاری باشد. این رهاشدگی با نگاهی شاعرانه می گردد رهایی از قید و بندهایی که متعلق به این زمان و مکان است. اجازه بدهیم سینما، روی پای خود کمی راه برود و حتی زمین بخورد. اجازه دهیم پرت گردد توی آب، تا خودش شناگری را بیاموزد.
اجازه دهید مثالی بزنم. من سال ها عضو شورای صدور پروانه ساخت بودم و فکر می کنم یکی از قدیمی ترین سینماگران در این حوزه محسوب می شوم اما صراحتاً می گویم، دوران صدور پروانه ساخت برای یک فیلم، به عنوان مجوز سر آمده، این یکی از قیود زمان و مکان است که گرفتار آن هستیم. فیلم از جنس دیدن است و اساساً یک امر خواندنی نیست. با خواندن یک فیلمنامه، شما می توانید تشخیص بدهید که خروجی آنچه فیلمی می گردد. حتی خوب و بدش را هم نمی توان تشخیص داد. نمونه های بسیاری از متن های معمولی در چند ورق داشته ایم که تبدیل به شاهکار شده اند و برعکس!
شاهسواری: من سال ها عضو شورای صدور پروانه ساخت بودم و فکر می کنم یکی از قدیمی ترین سینماگران در این حوزه محسوب می شوم اما صراحتاً می گویم، دوران صدور پروانه ساخت برای یک فیلم، به عنوان مجوز سر آمده است. این یکی از قیود زمان و مکان است که گرفتار آن هستیمدر شرایط رهاسازی هیچ چیز واجد ارزش نیست، مگر آنکه قابل دیدن باشد. پیشاپیش هیچ ارزشی وجود ندارد. ما اما همچنان داریم به همان شیوه های سابق عمل می کنیم. هم دولت کار اضافه می نماید و هم صنف کار اضافه می نماید. همه داریم کار اضافه می کنیم، آن هم برای چیزی که دوره و زمانه اش تمام شده است! اینجا دیگر یک مدرسه نیست، تبدیل به یک دانشگاه شده است. باید به قواعد و ضوابط آن تن بدهید.
این مدل حذف پروانه ساخت، منتقدانی هم دارد که می گویند در همین شرایط فعلی، مدیران پای پروانه ساختی که صادر نموده اند هم نمی ایستند، چه برسد که آن پروانه هم وجود نداشته باشد و دیگر هیچ تضمینی برای سرنوشت سرمایه گذاری ها وجود نخواهد داشت!
شاهسواری: ما در معرض یک جهان تمدنی نو قرار داریم و در آینده شاید حتی مرزها هم دیگر معنا و کارکرد امروز را نداشته باشند. ما باید خودمان را با شرایط نو وفق دهیم. در این شرایط، جهان ادبیات، جهان سینما و جهان هنر، ثابت است. همین الان آقای دکتر می تواند تأیید کند که 36 شرایط نمایشی بعد از هزاران سال، هنوز 37 شرایط نشده است. آنچه تفاوت می نماید، فرم است. حالا عده ای می خواهند در برابر تغییر فرم ها مقاومت نمایند. بازنده کسی است که بخواهد در برابر تغییر فرم ها مقاومت کند. ای کاش اگر ما در برابر تغییر فرم ها مقاومت می کردیم، بازنده فقط همین چند نفری بودیم که دور این میز نشسته ایم، متأسفانه در این موقعیت ها، یک سرزمین، بازنده می گردد.
ما حق نداریم شرایط بازنده بودن این سرزمین را فراهم کنیم. هر کس به دلیل نادانی، قساوت و هر صفت دیگری، این سرزمین را در موقعیت بازنده قرار دهد، باید جلویش ایستاد. سینمای ایران در این سال ها، نه تنها به این سرزمین صدمه نزده که همیشه به این سرزمین، در خیلی از مقاطع، آبرو و حیثیت هم داده؛ این برای سینمای ایران یک ارزش است. اینکه گاهی ما خودمان را محور عالم می دانیم، دوره اش گذشته است.
در دوره ای در سینمای آمریکا، یک نظام استودیوی فراوری از بالا به پایین وجود داشت. رئیس استودیو تصمیمی می گرفت و همه در استخدام او بودند تا تصمیمش اجرایی گردد. سینمای آمریکا خودش از مرحله ای به بعد فهمید که این استبداد عمودی، دیگر نمی تواند به حیاتش ادامه دهد، آن هم در مقطعی که تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری در آمریکا در جریان بود و تقاضاهای بسیاری شکل گرفته بود. یک بار دیگر بروید و با این نگاه، فیلم بانی و کلاید را دیدن کنید. بانی و کلاید شروعگر این جریان تحول در هالیوود است. ایزی رایدر یکی دیگر از این آثار است. بانی و کلاید تمام نظام روایت گری در سینمای کلاسیک آمریکا را شکاند. هیچ دلیل و معلولی در نظام فیلمنامه آن وجود ندارد.
این تغییر فرم، به معنای برهم زدن کارکرد درام نیست، بلکه گشایش های تازه در سرزمین درام است. آنقدر این سرزمین وسعت و عمق دارد که فقط کافیست در آن غوطه ور شوید و می توانید با فرم های متنوعی از آن خارج شوید. در مقطعی نظام تصمیم گیری عمودی در هالیوود تبدیل به نظام افقی شد که در این نظام دیگر هنرمندان و فیلمسازان بودند که حرف اول و آخر را می زدند. البته آن ها هم کارخانه را نابود نکردند، خط فراوری کماکان برقرار بود، محصول را تغییر دادند.
این مدلی است که معتقدید سینمای ایران هم باید به سمت آن حرکت کند؟
شاهسواری: بالاخره این اتفاقات در سینمای آمریکا اتفاق افتاده و به نتایجی هم رسیده است. در همه جای جهان نسبت به تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، احتیاجسنجی مخاطب به صورت مستمر باید صورت بگیرد. یکی از چیزهایی که اساساً در کشور ما وجود ندارد هم همین احتیاجسنجی است. ما به عنوان فراورینماینده فیلم اساساً نمی دانیم چه جنس فیلمی باید فراوری کنیم تا مردم به آن احتیاج داشته باشند.
اگر سوالی درباره نسبت سینماگران با جامعه داریم، جوابش در همین است که بدانیم جامعه به چه محصولی احتیاج دارد. اصلاً با نگاه کاملاً مالی هم اگر نگاه کنیم، باید بدانیم برای این بازار، چه محصولی باید آماده کنیم. اما ما نمی دانیم و این حاصل همان فقدانی است که به آن اشاره کردیم. برای حل و فصل مسائل مان، هیچ راه حلی غیر از راهکاری فرهنگی پیش روی خود نداریم و در رویکرد فرهنگی امروز، تمدن بنیان تصویر حرف اول را می زند.
بهلولی: تأکید کنم که نظریه ها هیچ گاه آسیب زدایی نمی نمایند، بلکه کار نظریه آسیب شناسی است. اتفاقاً همیشه زمانی که خواسته ایم نظریه ها آسیب زدایی نمایند، درگیر آسیب های بیشتری شده ایم. در این مقاطع است که نظریه ها را تقلیل می دهیم به یک سری باید و نباید
اجازه دهید نکته ای را صریح بگویم؛ تقابل فرهنگ رسمی و فرهنگ غیررسمی در همه اجزا دارد به ما صدمه می زند اما بزرگ ترین ضرباتش متوجه سینماست. تقابل فرهنگ رسمی و غیررسمی، بسیار جدی است و باید برای آن راه حلی پیدا کنیم. کاهش فاصله فرهنگ رسمی و غیررسمی هم جز از مسیر پژوهش و پیدا کردن یک نظریه، هیچ راه حلی دیگری ندارد.
اما نگفتید که این نظریه را باید از چه کسی مطالبه کنیم؟
شاهسواری: زمانی در فضای مفاهمه در پی نظریه هستیم، زمانی در فضای مه آلود می خواهیم نظریه پیدا کنیم اما زمانی هم در فضایی دودآلود احتیاج به نظریه داریم! من شرایط مفاهمه و حتی شرایط مه آلود را می فهمم، اما شرایط دودآلود را متوجه نمی شوم. در فضای دودآلود نمی دانم چه باید کرد.
و امروز در شرایط دودآلود هستیم؟
شاهسواری: بالاخره آنچه که باید اتفاق می افتد. ما مدت هاست شاهد طوفان تغییرات در کشور هستیم. وقتی طوفان تغییرات شروع می گردد، بعضی می توانند پیش بینی هایی هم داشته باشند. اجازه دهید یک مثال بزنم. ما در گذشته دارالحکومه ای به نام تهران داشتیم که نظام معماری امروز ما، این دارالحکومه را نابود نموده است، فکر کنید با سینما چه نموده ایم! پدران ما در زمان احداث دارالحکومه فهمیده بودند که در اطراف تهران گسل های زلزله وجود دارد و به همین خاطر دارالحکومه را در منطقه ای بنا نموده اند که هیچ گسلی از آن عبور نمی نماید. آن ها می دانستند نباید روی گسل نشست. در حاشیه گسل شاید بتوان هر کاری کرد، اما روی آن زندگی نمی توان کرد.
حالا ببینید ما چه بر سر دارالحکومه آورده ایم! وزارتخانه های ما امروز در کدام منطقه ها است؟ ما امروز حتی گرفتار فقدان دارالحکومه هستیم! ما در این سال ها روی گسل ها زندگی ساخته ایم و مدعی هم هستیم! امروز همین گسل ها فعال شده است؛ چه باید کرد؟ بدانیم ملت ایران، برخلاف آنچه بعضی درباره شان می گویند، قدرت عظیمی برای مواجهه با مصائب دارد. ما در سرزمین خشکی زندگی می کنیم که صدها هزار کیلومتر در آن قنات حفر نموده ایم. ما ملت بی قیدی نبوده و نیستیم. نسل نو سینماگران ایرانی هم به نظرم دارند، گام به گام و به مرور زمان، به درک عمیقی از نسبت خود با جامعه دست پیدا می نماید. این نسل زبان تبادل نظر با مخاطب خود را پیدا می نماید، مخاطبی که من نوعی دیگر زبان تبادل نظر با او را ندارم.
جناب بهلولی به عنوان جمع بندی شما بگویید که نظرتان درباره نظریه ای که بتواند سینمای ایران را از بحران فعلی رها کند چیست؟
بهلولی: نه فقط در سینما که در همه حوزه های دیگر هم معمولاً بار تمام مسائل و کاستی ها را به دوش پژوهش می اندازند! در حقیقت پژوهش را کوتاه مدت می بینم. ما اگر نیت های بلندمدت داریم باید سراغ پژوهش برویم. ما نباید پژوهش را با سیاست گذاری و مشخص خط مشی، اشتباه بگیریم. نمی توانیم بگوییم برای عبور از مقطع بحرانی فعلی، چه پژوهشی جوابگوست. کار پژوهش این نیست. درباره سوال شما هم باید تأکید کنم که نظریه ها هیچ گاه آسیب زدایی نمی نمایند، بلکه کار نظریه آسیب شناسی است.
اتفاقاً همیشه زمانی که خواسته ایم نظریه ها آسیب زدایی نمایند، درگیر آسیب های بیشتری شده ایم. در این مقاطع است که نظریه ها را تقلیل می دهیم به یک سری باید و نباید. به نظرم هر چقدر به سمت آن رهاسازی که به خوبی آقای شاهسواری به آن اشاره کردند حرکت کنیم، شرایط بهبود پیدا خواهد نمود. به تعبیر دیگر باید اجازه دهیم همه چیز به صورت طبیعی در قالب عرضه و تقاضا پیش برود.
اگر سینمای ایران دچار بحران مخاطب می گردد، خودش باید مسیر خودش را اصلاح کند، نه اینکه منتظر سیاست گذاری های بالادستی باشد. این اتفاق هم باید در قالب تقاضاهای طبیعی اتفاق بیفتد. پژوهش از این منظر از کارکرد تزئینی خود و محدود به درج در چند آیین نامه و دستورالعمل خارج می گردد و سهمی در بدنه جریان اصلی فراوری در سینما برای خود پیدا می نماید.
توطئه علیه سینمای ایران | به داشته هایمان چوب حراج نزنیم | تضعیف سینما به بهانه حمایت از پلتفرم ابلهانه است
منبع: همشهری آنلاین