جاده ها می توانند تخریب محیط زیست را تسهیل نمایند
به گزارش تایمر سرگرمی، تا همین چند سال پیش تصور می کردم جاده الموت به تنکابن از زیباترین جاده های ایران است. جاده ای که با دشت های یک دست آغاز می گردد، کم کم ارتفاع می گیرد و به سمت کوه ها و رودخانه ای در میان دره و درختستان آشنای شمال می رود. اما امروز همه چیز این جاده تغییر نموده. آن جاده باریک حوالی تنکابن جای خود را به یک راستا وسیع و چندین جاده فرعی داده که ویلاها در اطرافش در حال ساخت اند. رودخانه پشت سازه های بتنی کنار جاده پنهان است.
به گزارش خبرنگاران، اولین خاطره ام از جاده چالوس آمیزه ای است از کوه و تونل و پیچ های پی درپی و درخت. آن وقت ها همه چیز این جاده دست به دست هم داده بود که هر چند دقیقه یکبار شگفت زده ام کند و حالا همه چیز این جاده دست به دست هم می دهد که وادارم کند چیزی بخرم. رستوران های سرراهی، دکه های خرید سوغات، تابلوهای رنگی و لامپ های پر نور نئون که شب تا صبح و صبح تا شب از چشمک زدن نمی ایستند.
جاده اسالم به خلخال با معدود خانه های روستایی در آن دشت وسیع و سبز هم از این بلبشو در امان نمانده است. در تمام جهت از خودم می پرسم بار اول چه چیز این جاده این همه مجذوبم نموده بود. من عوض شده ام یا جاده؟ وقتی طبیعت را دوست داری، شاید بهتر باشد از هیچ جاده زیبایی دو بار گذر نکنی!
جیمز موریس در سال 1953 بعد از سفری در سراسر آمریکا نوشت: هیچ یک از خصلت های زندگی تا این اندازه شاخص نیست: آن ها عاشق اینند هر از چند گاهی شیشه ماشین را پایین بکشند، دست شان را بیرون ببرند و یک هات داگ یا یک کیلو سیب از دکه های کنار جاده بخرند. موریس بعد از بازدید از وست کاست نوشت اتومبیل ها به قدری آرام آرام در تمدن ما رخنه می نمایند که طولی نمی کشد، کالیفرنیایی ها به ندرت نیازی به قدم زدن پیدا می نمایند.
این شاید همان بلایی است که بر سر ما آمده است. ما شکم پرست و بی نهایت عاشق خودروهایمان شده ایم. غذا، بخش جدایی ناپذیری از تفریحات ما و ما بخش جدایی ناپذیری از خودروهایمان هستیم و این چنین است که جاده هایی که زمانی به زیبایی شان می بالیدیم، حالا با آن همه رنگ و چراغ و مغازه و رستوران بیشتر به تبلیغات وسط فیلم های سینمایی می مانند.
با شروع دهه 1910 و در دهه پررونق 1920، آشناترین زیرساخت های حاشیه جاده -یعنی پمپ بنزین ها، غذاخوری ها و رستوران ها - پدیدار شدند. بسیاری از این مکان ها، معماری غیرعادی و نوظهوری داشتند؛ مثلا از اشیا معمولی در اندازه غول آسا برای جلب توجه مسافران استفاده می کردند. بیلبوردها همه جا در امتداد جاده ها به چشم می خوردند و مسافران را به بازدید از جاذبه های حاشیه جاده یا خرید دعوت می کردند.
مجله لایف در سال 1940 بزرگراه U.S.1 را که به خاطر موقعیت اش در منطقه به شدت پرجمعیت ساحل شرقی، هدف این نوع توسعه بود را زشت ترین جاده آمریکا لقب داد. در 1941 یکی از نویسندگان مجله نیچر، بیلبوردها و مغازه هایی که در سراسر جاده 30 مایلی بین بالتیمور و واشنگتن برپا شده بود را شمرد و به عدد باورنکردنی 2500 بیلبورد و 618 مغازه رسید تا ادعایش را ثابت کند: این جاده 30 مایلی کابوس خودروسوارهاست.
مجله نیشن اظهار داشت که این کابوس محدود به آمریکا نیست. اس. جی. پرلمن بعد از رانندگی در کشورهای مختلف در سال 1939 اظهار داشت که گاهی فکر می کنیم این همه غذاخوری و هتل دیوانه مان نمایند و می نمایند.
امروز ساخت جاده، چهره زمین را به بیش از 600 هزار قطعه تقسیم نموده است. در سراسر اروپای غربی، شرق ایالات متحده و ژاپن هیچ ناحیه ای را نمی توان یافت که تحت تاثیر جاده قرار نگرفته باشد. تحقیقات یک گروه بین المللی در دانشگاه ابرسوالد آلمان نشان می دهد نیمی از این قطعات، کمتر از یک کیلومتر مربع وسعت دارند و کوچک تر از آنند که از حیات وحش حمایت نمایند. مناطق فاقد جاده به سرعت در حال ناپدید شدن اند. فقط بخش هایی از آمازون، اندونزی، توندراها (به ناحیه هایی گفته می گردد که در آنها میانگین دمای گرمترین ماه میان صفر و ده درجه بالای صفر می باشد و زمستان آن خیلی طولانی و سرد و تابستان خیلی کوتاه است) و جنگل های شمال روسیه و کانادا تاحدی بدون جاده مانده اند.
جاده ها الگوی روان آبها، آب های سطحی و مقدار و کیفیت آبی که به آب های زیرزمینی می رود را تحت تاثیر قرار می دهند و احتمال بروز زمین لغزه و سیل های تند را بیشتر می نمایند. جمعیت و تراکم حیات وحش را کاهش می دهند؛ گورکن و قورباغه خلنگزار در هلند، لاک پشت هرمان در جنوب فرانسه و شیرکوهی فلوریدا گونه هایی هستند که بر اثر مرگ و میر مرتبط با ترافیک دچار کاهش جمعیت شده اند.
اما این تمام ماجرا نیست؛ جاده ها در بسیاری از موارد به توسعه دامن می زنند و تخریب محیط زیست را تسهیل می نمایند. بزرگراه جیمز دالتون که فیربنکس را به خلیج پرودهو بخش نورث اسلوپ آلاسکا متصل می کرد و با هدف خدمت رسانی به خطوط لوله ترنس آلاسکا و دسترسی به میدان های نفتی بزرگ این منطقه ساخته شده بود، دسترسی به نورث اسلوپ را برای شکارچیان، ماهیگیران و گردشگران ساده تر کرد. جاده های جنگلی حوزه کنگو در آفریقا نیز راه را برای شکارچیان باز کردند. جاده ها می توانند الگوی سکونت و کاربری زمین را نیز تحت تاثیر قرار دهند. ساخت گذرگاه های فرعی در اطراف سد هوور آریزونا و جنوب شرقی نوادا، باعث شد توسعه دهندگان برنامه ساخت 55 هزار خانه در ناحیه وایت هیلز آریزونا را در سر بپرورانند؛ چرا که جاده جدید، زمان رانندگی تا لاس وگاس را دست کم یک سوم کاهش می داد. به همین دلیل است که پروفسور پیر ایبیش از دانشگاه ابرسوالد آلمان بر لزوم حفاظت و نگهداری از نواحی بدون جاده تاکید می نماید و از دولت ها می خواهد از ساخت جاده های پرهزینه در نواحی بکر و دورافتاده خودداری نمایند، چرا که ممکن است فاجعه ای اکولوژیک رقم بزنند.
اما مسئله فقط بود و یا نبود جاده ها نیست. یکی از تاثیرات مهم جاده ها به استفاده از آن ها مربوط است. به این که چرا و چگونه سفر می کنیم؟ گاهی سفر فقط راهی است برای پول خرج کردن. ما بی اندازه هم خرید می کنیم. می خواهیم همه چیز داشته باشیم؛ از تمشک و پرتقال کوهی و پوشاک برند تا تختی لابلای درختان جنگلی و تکه ای ساحل دریا. ایرانی ها 6 برابر میانگین دنیا مصرف می نمایند.
بسیاری از مردم تمام سال سر کاری می روند که دل خوشی از آن ندارند و بعد- به تبعیت از سایرین- پول شان را صرف سفر می نمایند؛ بدون این که واقعا بدانند چه چیزی شادمان شان می نماید. پیوند بین رومانتیسیسم و مصرف گرایی به تب داغ تجربیات جدید منتهی شده است. رومانتیسیسم به ما می گوید برای این که از ظرفیت های انسانی مان نهایت بهره را ببریم، ضروری است تجربه های متفاوتی را از سر بگذرانیم؛ روابط متفاوتی را امتحان کنیم، مزه های متفاوتی را بچشیم و با سبک های مختلف زندگی آشنا شویم.
سفر یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار است. صنعت گردشگری نه تنها بلیط هواپیما و هتل، بلکه تجربه هم می فروشد. پاریس صرفا یک شهر و هند فقط یک کشور نیست؛ هر دو آن ها تجربیاتی هستند که قرار است ظرفیت انسانی مان را تکمیل نمایند. دلفین ها در خلیج گواتر و وال ها در میریسا (در سریلانکا) به یک کالا بدل شده اند؛ گاهی بیست قایق هم زمان آن ها را دنبال می نمایند تا گردشگران تجربه دیدن وال را -درست مثل بطری نوشابه ای که از مغازه می خرند- با خود به خانه ببرند. مسافرها به جای ولوو و آیپد، ببر و پل معلق و اقامتگاه بوم گردی می خرند. شاید بازدید از محیط های طبیعی و عبور از جاده ها رایگان باشد، اما حول این مکان ها صنعتی چند میلیاردی در جریان است: کفش های پیاده روی و کرامپون ها (وسیله ای فلزی و دارای تیغه های بلند که به زیر کفش بسته می گردد و مناسب حرکت بر روی یخ می باشد و از طریق آن می توان راحت تر روی یخ حرکت نماییم بدون آن که سُر بخوریم)، پوست گاو، دم روباه، ژاکت های پر غاز، زیتون پرورده و عسل. صنعتی که نه تنها جیب ما را خالی می نماید، بلکه از طبیعت زیبا هم چیزی برای فرزندان مان باقی نمی گذارد.
شکی نیست که سفر هم نوعی مصرف گرایی است. البته به بدی دیگر شیوه های زندگی مادی گرایانه مان نیست؛ دست کم تا آن جا که بی حساب و کتاب جاده نسازیم. زیبایی طبیعت جاده هایمان را فدای خرید نکنیم. به مردم محلی به چشم آذوقه رسان نگاه نکنیم بلکه با آن ها تعامل داشته باشیم. تا آن جا که هوشیارانه پا در جاده بگذاریم و بدانیم برای چه سفر می کنیم؛ نه برای این که آنقدر ارزان است که می توانیم مثل پادشاهان زندگی کنیم یا شنیده ام که خیلی جالب است یا همواره دلم می خواست بروم.
شاید ساخت جاده ها دست ما نباشد- که از بعضی جهات هست- اما اگر در عمق وجودمان این واقعیت را بپذیریم که در سفر هم غالبا کاری غیر از مصرف نمی کنیم، به سه چیز یاری نموده ایم؛ شاید کمی از بعد رومانتیسیسم آن لایه برداریم و درباره چیزهایی که مصرف می کنیم، تصمیمات آگاهانه تری بگیریم. شاید ترغیب شویم از ردپای مان بکاهیم و شیوه های کم اثرتری برای سفر انتخاب کنیم. شاید رفتار با اخلاق تری در پیش بگیریم و علی رغم تمام باورهایی که در وجود ما ریشه دوانده اند، در نهایت بر این امر صحه بگذاریم که ما مسافرها چندان فرقی با عشق ِخریدها و مدگراها نداریم. درک کنیم که برتر یا روشنفکرتر نیستیم.
منابع:
https://www.sciencedirect.com
https://www.fhwa.dot.gov
https://www.theguardian.com
https://www.nap.edu
https://medium.com
https://www.atlasandboots.com/
https://www.postconsumers.com
https://medium.com
https://www.thebubble.com
https://theplaidzebra.com
منبع: خبرگزاری ایسنا